Wednesday, March 20, 2019

پیش نوشته کوتاه نخست از دکتر شانا شهریاری و بدنبال آن سه نوشته تاریخی و بسیار مهم درباره چگونگی پدید آمدن حاجی فیروز در بزرگداشت پیروز نهاوندی و راز و ریشه تاریخی عمونوروز و حاجی پیروز سیاه چهره و قرمز پوشیده و فلسفه چهارشنبه سوری بروایت سیاوش اوستا

شگرد های اطلاعاتی تازیان ضد ایرانی و دشمن تاریخ و تمدن و فرهنگ و اندیشه کهن آریایی میترائی درباره نوپردازیها و روشنگریهای پژوهشگر و نویسنده اوستایی آریایی سیاوش اوستا

پیش نوشته کوتاه نخست از دکتر شانا شهریاری

و بدنبال آن  سه نوشته تاریخی و بسیار مهم درباره چگونگی پدید آمدن حاجی
 فیروز در بزرگداشت پیروز نهاوندی

و راز و ریشه تاریخی عمونوروز و حاجی پیروز سیاه چهره و قرمز پوشیده

و فلسفه چهارشنبه سوری بروایت سیاوش اوستا

مهربان یاران گرامی درود برشما  
  توجه داشته باشید که وقتی منبع یک خبر و یا روایت یک اندیشه و یا واقعه تاریخی نادرست باشد نوعی مبارزه و مخالفت رندانه با آن خبر و یا رویداد تاریخی میباسد   جریان جاجی فیروز و پیروز نهاوندی که در جاهایی با کم کاستی از کتاب دو قرن سکوت نوشته استاد بزرگ و خردمند و روشنگر پیشتاز خردگرایی دکتر عبدالحسین زرین کوب نقل میشود دروغ است در اینجا کتای دوقرن سکوت که بسیار با ارزش و خواندنی میباشد در پی دی اف برایگان در اختیار شما قرار میگیرد تا مطالعه بفرمایید و آگاه شوید که در هیچ کجای این کتاب با ارزش یادی از حاجی فیروز نرفته است   این اندیشه و برداشت و روایت تاریخی بسان بسیاری از نگاه های نوپردازانه مورخ و نویسنده و پژوهشگر نوپرداز استاد سیاوش اوستا میباشد اما چون جهان تازی از نشر دهها کتاب و صدها مقالا و هزاران برنامه رادیو وتلویزیونی روشنگر و نوپرداز واهمه دارد   سالهاست که با فیلتر کردن سایتهای استاد سیاوش اوستا در ایران و ساختن یک اتاق فکر فعال مرتب در تلاش هستند تا با دستبرد در نوشته ها و اندیشه های استاد سیاوش اوستا هرگونه که میتوانند از زهر آن به تفکر تازی بکاهند و با قیچی کردنها و فزدودن دروغهایی آنانرا با نامهای جعلی و دروغین منتشر کنند لذا بر ماست که با این شیوه اطلاعاتی مبارزه کنیم و کسانیکه با کارهای استاد سیاوش اوستا از سالهای 1980 در رادیو آوای ایران و نشریات شهرفرنگ و هما و ارشاد و نیمروز و فردوسی امروز و پیام ما آزادگان و ایرانیان ونکور و پیام مونترال و و و به زبانهای پارسی و تازی و فرانسوی آشنایی دارند امروزه شاهدند که بسیاری از اندیشه های استاد سیاوش اوستا پیرامون نامهای تازی و پارسی و خطبه عقد تازی و آریایی و نیایشهای اوستایی 15 گانه بویژه نیایش نوروزی و و و و روایت چهارشنبه سوری و ریشه حاجی فیروز که بر گرفته از پیروز نهاوندی است و آیین زرتشت و شخصیتهای زرتشت و اهریمن و اهورامزدا و مرز و حدود توانایی هایشان و ریشه های واژه الله و اسلام که یعنی دستها بالا و تسلیم و اینکه آیین اوستا و زرتشت فلسفه زندگی است نه یک دین دست و پا گیر و و و همه اینها ابتکارات پیشتازانه این استاد است که سالهاست دشمن تازی سعی در انحراف آن دارد  
یک نمونه کوتاه را با کلیک بر روی لینک زیر ببینید که پس از نشر آدرسها و منابع دروغین چگونه دشمنان فرهنگ ایران و مزدوران تازیان کل اندیشه ها و تفکرات ایرانی اوستایی آریایی را زیر علامت سوال میبرند و در نفی کلیت آن میکوشند 

http://anti-shayee.blogfa.com/post/193 
   با سپاس از توجه همه یاران   دکتر شانا شهریاری

و اینجا کتاب دو قرن سکوت که رفرانس غلط درباره نگاه تازه و جدید استاد سیاوش اوستا   
                                           کتاب دو قرن سکوت استاد عبدالحسین زرین کوب را دانلود بفرمایید    https://mamnoe.files.wordpress.com/2009/02/2-century-of-silence.pdf        



پیروز نهاوندی قاتل خلیفه عمر و رابطه اش با حاجی فیروز 
نوشته سیاوش اوستا 

 پیرروز نهاوندی و هنرمند گوهر ساز و مروار ید پرداز  آریایی در تازش تازیان به ایران سردار سپاه بود که به اسارت تازیان درآمده و بخاطر هنرمند بودنش بقیمت بالایی بعنوان برده به پور مغیره تازی فروخته شد او نخستین سردار ی بود که با هرمزان و پور لگام و و هسته نخستین مبارزه مسلحانه پنهان و کشتن  رهبران تازی را برنامه ریزی کرده و عمر و عثمان و علی را بقتل رساندند
از آن زمان پیروز نهاوندی که در میان تازیان به آب لولو مشهور بود وتازیان بخاطر نداشتن حرف پ هر پ را ف میخوانند پار سی را فارسی   پیروز نهاوندی را نیز 
فیروز خو اندند

و اما ایرانیان پاک نژاد از همان روزها نام فیروز را به نشانه سپاس و جاودان کردن تلاش‌های سری در جنگ پنهان با تازیان به پیروز نهاوندی  و به دو آتشبان آتشگاه ها دادند که از جایگاه دومنار چپ و راست.   آتشگاه را که در وسط بود همواره پرستاری می‌کردند تا شعله ور باشد و بدین‌گونه چهره آنها همیشه سوخته و سیاه بود. و واژه حاجی را به فیروز اضافه کردند تا با تقیه کاری و بر گرفتن این واژه ی امروزه ننگین    بتوان بهانه ای در شادی آفرینی در نوروز با بزرگداشت بزرگانی چون پیروز نهاوندی و پور لگام و هرمزان و و داشته باشند. چهره سیاه بپاس پاسداشت نگهبانان آتش زرتشت و لباس سرخ رنگ خونین صدها هزار ایرانی کشته شد بدست تازیان در سراسر ایران و نوید پیروزی دادن ایرانی بر دشمن تازی با تکیه به فرهنگ و تمدن و اندیشه کهن عمو نوروز که در مسیحیت بابا نوئل شده است نیز میترا بوده است که درکتاب من با خدا رقصیدم شرح کامل را داده ایم

بدین سان از شعرا و ترانه سراهای پارسی زبان با عشق و مهر درخواست میکنم تا سروده های تازه ای با حذف واژه ننگین حاجی. و پیروز  کردن فیروز بسازند

سياوش اوستا   پاریس

نوروز سال 7757 آریایی میترایی بر شما مهربان یاران همایون و فرخنده باد


توجه داشته باشید که بسیاری از اندیشه ها و نوشته های نوپردارانه سیاوش اوستا در رسانه های مختلف دستکاری ‌شده و و حذف برخی نکات مهم و فزودن جملاتی نادرست با امضاهای دروغین و دزدانه اینجا و آنجا منتشر می‌شود. بدین رو مهر ورزی نموده و با مراجعه به منابع اصلی در سایت‌های اصلی خود ما از پیشروی اینگونه نیرنگ های استعماری نا مردمی و اطلاعاتی پیشگیری کنید و زین پس متخلفین حتی در ایران ردیابی و افشا و مورد پیگرد قرار می‌گیرند از شما مهربان 
یاران نیز در این کوشش یاری می‌خواهیم

از روزگاران کهن انسان آریایی با مهر میترا خورشید تابان را بعنوان اصلیترین انرژی زندگی بخش زمین شناخت و بر آستان
 مهر او سر فرود آورد
و او را از طریق آتش پرستاری کرد
پرستاری و پرستش بر خلاف واژه های تازی عبودیت و بندگی و سجده معنی نمیدهد 
بلکه پرستاری و پرستش یعنی نگهبانی مهر ورزی برپا داشتن مهر و زنده نگاه داشتن یاد
خورشید غیر قابل دسترسی بود  انسان آریایی آتش را بیاد و به مهر او که نشانه گرما بخش و روشنایی بود را در خانه و معبد پرستاری کرد
آتشگاههای بزرگ در سراسر فلات ایران بنا شد
وجود هر آتشگاه در هر شهر و روستا و دهکده ای گرما و روشنایی و پخش کردن آتش در آن جایگاه بود
و ار طریق همان آتشگاهها آب گرم نیز در جویبارها جاری بود و بر اساس کاوشها و بازیافته های تازه در فلات ایران  انسان آریایی نخستین مبتکر کانال کشی برای آبرسانی شهری و روستایی است

باری پس از تازش تازیان به ایران و خرابی همه آتشکده ها   ایرانیها مجبور به پنهانکاری و کلک زدن به تازیان شده و بر جایگاه هر آتشکده ای امامزاده ای جای دادند که آرامگاه شاهزادگان و رستم های ارتش ایران و یا رهبران جنبشهای ازادیبخش بود که در برابر تازیان تا پای جان پایداری کرده بودند
این شاهزادگان و پاک زادگان را امام زاده یعنی پیشوا و پیشوا زاده نامیده و آتشگاهها را بر گور آنها بنا کردند   اما اینبار بجای بر افروختن آتش که توسط تازیان ممنوع و حرام شده بود گنبدهای آبی برنگ آسمان و یا طلایی که از دور بسان آتش بود را ساختند
و دو گلدسته را بجای دو برج مراقبت و نگهداری از آتش در کنار گنبد ها ساختند

در هنگامه برپا بودن آتشگاهها   تشکیلاتی منظم برای هر معبد و آتشکده ای وجود داشت که روشن بودن آتش را مدیریت میکرد و نسبت به بزرگ و کوچکی هر آتشکده ای این نیروی نگهبان اتش و یا آتشبانان که آتش افروز خوانده میشدند شمارشان کم و بیش بود

در دو برج بلندی که در کنار آتشکده ساخته بودند بطور مدام آتش افروزانی بودند که با هم زدن و زیر و رو کردن آتش و افزودن 
ذغال و چوب و هیزم شعلها ها را  همواره در یک اندازه نگهداشته و آتش را پاسداری میکردند.

افرادی که در برجها بودند و همیشه آتش در نزدیکی انها بود چهره ای سوخته و سیاه بسان سیاهان آفریقا داشتند.

همه ساله در هنگامه بهار و نوروز گروه پاسداران آتشکده ها    آتشبانان و آتش افروزان هر معبد بسان هنرمندان تئاتر خیابانی امروز با ساز و دهل و انواع الات موسیقی بمیان مردم آمده و بمدت  یکماه   پانزده روز مانده به نوروز تا سیزدهمین روز  سال نو  برای مردم و بویژه کودکان  شادی آفرینی و پایکوبی و آواز خوانی  و دلقک بازی میکردند و بدینسان پاداشت و دستمزد یکساله خود را از مردم گرفته و جو جهان آریایی را سرخ و گرم و آتشین و شاد می کردند و به آنها آمدن و بزرگداشت نوروز را یاد آوری میکردند

  اگر حکیم بزرگ توس با شاهنامه زبان پارسی را از تازش تازیان پاس داشته و نگهداری کرد  آتش افروزان و یا حاجی فیرورهای بی نام و نشان تاریخ  نیز آمدن نوروز را همه ساله بما یاد آوری کرده و میکنند

در پی برپا سازی امامزاده ها بجای آتشکده ها  آتش افروزان و گروهشان نیز بیکار شده و نام تاریخی خود را از دست 
داده و بجای اتش افروز حاجی فیروز خوانده میشدند

مردم پولدار میهن نگهبانان آتشکده ها را به درون خانه های خود برده و آنها پیشخدمت خانه و همدم و هنرمند خانواده و آتش افروز مشعل ها و آتیش گاهای کوچک خانه ها شدند و نیز آتش چهارشنبه سوریها را بر می افروختند  اما کار نمایش نوروزی خود را همه ساله دنبال میکردند  و این حرفه و کار و شغل آتش افروزی نسل به نسل به فرزندان منتقل میشد تا اینکه در پی تازش های مختلف و رنگارنگ بیگانگان   تشکیلات آتش افروزان ناپدید شد اما همه ساله انسانهای آزاده و میهن دوستی کار آتش افروزان را با نام اسلامی شده حاجی فیروز دنبال کرده و میکنند
و چه خوب و نیک و زیبا خواهد بود که از این پس در این بازگشت بزرگ اهورایی به خویشتن خویش و فرهنگ و آیین کهن اهورایی اوستایی   واژه و نام حاجی فیروز را بگور تاریخ بسپاریم و همه جا از آتش افروزان پیروز بجای حاجی فیروز تازی یاد کنیم  این مهربان یاران گمنامی که با ترانه های زیباو امید بخش سیاه کردن چهره خود  فردایی روشن و گرم و سرخ و مهربان و همیشه خندان را قرنهاست که برای ما نجوا میکنند

عمو نوروز که در غرب بابانویل شده است نیز یار و همراه آتش افروز و بعنوان خرد همراه با دلقک رند  میترا  میباشد


چهارشنبه سوری به روایت سیاوش اوستا



سور به معناى میهمانى و جشن مى باشد و اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پریدن؟ براساس سروده هاى پیروز پارسى، حکیم فردوسى، سیاوش فرزند کاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد. پادشاه همسر دیگر را برمى گزیند، سودابه که زنى زیبا و هوس باز بود عاشق سیاوش مى شود:
یکى روز کاووس کى با پسر
نشسته که سودابه آمد ز در
زنـاگـاه روى سیاوش بدید
پراندیشه گشت و دلش بردمید
زعشق رخ او قرارش نماند
همه مهر اندر دل آتش نشاند
سودابه در اندیشه بود تا به گونه اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند، دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا خواند:
که باید که رنجه کنى پاى خویش
نمائى مرا سرو بالاى خویش
بیاراسته خویش چون نوبهار
بگردش هم از ماهرویان هزار
آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت به او گفت:
هر آنکس که از دور بیند ترا
شود بیهش و برگزیند ترا
زمن هر چه خواهى، همه کام تو
بر آرم ، نپیچم سر از دام تو
من اینک به پیش تو افتاده ام
تن و جان شیرین ترا داده ام
سودابه پس از این که از مهر و عشق خود به سیاوش مى گوید و همزمان به او نزدیک مى شود. ناگاه او را در آغوش کشیده و مى بوسد:
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد
همانا که از شرم ناورد یاد
رخان سیاوش چو خون شد ز شرم
بیاراست مژگان به خوناب گرم
چنین گفت با دل که از کار دیو
مرا دور داراد کیوان خدیو
نه من با پدر بى وفائى کنم
نه با اهرمن آشنائى کنم
سیاوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت:
سر بانوانى و هم مهترى
من ایدون گمانم که تو مادرى
سیاوش خشمناک از جاى برخاسته و عزم خروج از کاخ سودابه را کرد. سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه یوسف و زلیخا دامن پاره کرده و گناه را به سیاوش متوجه کرد و چنانچه در نمایشنامه افسانه، افسانه ها نوشتیم، اکثر افسانه هاى سامى، افسانه هاى شاهنامه مى باشد که رنگ روى سامى گرفته است و نیز در آئین اوستا نوشته ایم که کتاب اوستا یک کتابخانه کتاب بوده است که تاریخ شاهان ایران یکى از ۱۲۰ جلد کتاب، کتابخانه اوستا مى باشد و چگونگى به نظم آوردن آن را توسط فردوسى در زندگینامه پیروز پارسى، یعنى حکیم ابوالقاسم فردوسى شرح داده ام… بارى سیاوش به سودابه مى گوید که پدر را آگاه خواهد کرد:
از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
بدو اندر آویخت سودابه چنگ
بدو گفت من راز دل پیش تو
بگفتم نهانى بد اندیش تو
مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟
به پیش خردمند رعنا کنى
بزد دست و جامه بدرید پاک
به ناخن دو رخ را همى کرد چاک
برآمد خروش از شبستان اوى
فغانش زایوان برآمد بکوى
در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور کند. سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش عبور خواهم کرد
سراسر همه دشت بریان شدند
سیاوش بیامد به پیش پدر
یکى خود و زرین نهاده به سر
سخن گفتنش با پسر نرم بود
سیاوش بدو گفت انده مدار
کزین سان بود گردش روزگار
سرى پرز شرم و تباهى مراست
سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت
زآتش برون آمد آزاد مرد
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
چو بخشایش پاک یزدان بود
دم آتش و باد یکسان بود
سواران لشکر برانگیختند
همه دشت پیشش درم ریختند
سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد.
یکى شادمانى شد اندر جهان
میان کهان و میان مهان
سیاوش به پیش جهاندار پاک
بیامد بمالید رخ را به خاک
که از نفت آن کوه آتش پَِـرَست
همه کامه دشمنان کرد پست
بدو گفت شاه، اى دلیر جهان
که پاکیزه تخمى و روشن روان
چنانى که از مادر پارسا
بزاید شود بر جهان پادشا
سیاوخش را تنگ در برگرفت
زکردار بد پوزش اندر گرفت
مى آورد و رامشگران را بخواند
همه کام ها با سیاوش براند
سه روز اندر آن سور مى در کشید
نبد بر در گنج بند و کلید!
این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام شید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرارشد.
و از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند.



از طریق این سایت به همه اطلاعات ما دسترسی دارید با کامپیوتر باز کند اگر در صفحه تلفن کوچک است
http://opinion.pm

کانال تلگرام
@awesta7000

روزشمار و تقویم سال 7757 آریایی میترایی

http://iran7000.com

جشنهای پاریس شاید رقص خودتان یا کودکی فرزندانتان را اینجا بببند

http://aria7000.org      

No comments:

Post a Comment

shahram shabPareh

The headquarters of the "Avesta Global Culture Solidarity" (Hafja), by publishing a documented report based on written, audio, and...